تفکر استراتژیک چیست و چرا سنجش تفکر استراتژیک مهم است؟
تفکر استراتژیک به عنوان «یک توانایی فردی برای تفکر مفهومی، تخیلی، سیستمی و فرصتطلبانه برای رسیدن به موفقیت در آینده» تعریف شده است.
هر نوع تفکری توسط ذهن یا به طور خاص مغز اداره میشود. عقل سلیم میگوید که هر کدام از ما (حتی کسانی که از نظر ژنتیکی همسان هستند) به شکل متفاوتی فکر میکنیم و واکنشهای متفاوتی در برخورد با جهان اطرافمان داریم.
پس منطقی است که سازمانها از روش تفکر استراتژیک استفاده نمیکنند چون فقط یک مغز یا ذهن در کار وجود ندارد. بنابراین، تفکر استراتژیک به سبک تفکر یک نفر اشاره دارد.
گذار از سبک تفکر فردی به فرایند سازمانی اینچنین است:
سازمانها مجموعهای از افرادی هستند که اهداف و فرهنگ مشابه دارند. افراد درون سازمان، با آشنا شدن با تفکر هر فرد و به اشتراک گذاشتن بینشهایشان با دیگران، با هم همکاری میکنند. بنابراین، تفکر یک توانایی شناختی فردی است که بینشهایی تولید میکند و همکاری یک فرایند اجتماعی شامل ادغام و تطبیق آن بینشها برای رسیدن به یک استراتژی است.
چرا تفکر استراتژیک مهم است؟
وقتی شما و دیگران تفکری استراتژیک داشته باشید، مزایای مهمی برای سازمان شما خواهد داشت.
- نگاهی در گروه شما حاکم می شود که با استراتژی شرکت هماهنگ است.
- تصمیم های هوشمندانه بلندمدتی می گیرید که با تصمیم های دیگران در سازمان همسو بوده و آنها را تکمیل می کند.
- تعهد کارکنان را برای حمایت از تصمیم هایتان جلب خواهید کرد.
- عملکرد گروه خود را بهبود داده و نتایج کسب وکار به حداکثر می رسد.
- فرهنگی را ترویج می کنید که در آن از تفکر ناب حمایت می شود و اقدام های استراتژیک تشویق می شوند.
- تفکر استراتژیک برای شما مزایای شخصی و حرف های ارزشمندی نیز دارد. از جمله می توان به اعتماد و احترام همکاران، مدیران و افراد تحت سرپرستی اشاره کرد.
” سفر اکتشافی تنها جستجوی سرزمین های تازه نیست، نگاهی متفاوت نیز کشفی شگرف به دنبال خواهد داشت.
مارسل پروست”
استفاده از تفکر استراتژیک فردی در سازمانها
سازمانهایی که قصد بهبود استراتژی خود را دارند، باید کارشان را با شناسایی افرادی که در تفکر استراتژیک حرفهای هستند، طبق این رویکرد سه مرحلهای شروع کنند:
سازمان باید توانایی فرد در تفکر استراتژیک را افزایش دهد. این کار با آموزش یا استفاده از مدیران مجرب، کارمندانی با ظرفیت بالا و افرادی که علاقهمند هستند، امکانپذیر است.
گروهی از افراد ماهر در تفکر استراتژیک تشکیل شود.
بر همکاری در فرایند برنامهریزی استراتژیک تأکید شود. این همکاری چند جانبه است: از بالا، پایین و جوانب سازمان. نکتهی مهم در این همکاری، شناسایی بینشها و به اشتراکگذاری، ترکیب و به کار گیری آن بینشها همراه با منابع، برای رسیدن به مزیت رقابتی است.
هر فرد مجموعهی متفاوتی از تجربیات و دیدگاهها دارد. چالش این است که همهی این تجربیات و دیدگاهها به علاوهی بینشهای فردی، در کنار هم جمع شوند و به فهمی منطبق بر موقعیت و اهمیت اقدامات هماهنگ منجر شود.
امروز تفکر استراتژیک جایگزین برنامه ریزی استراتژیک محسوب میشود
برخی از متخصصان و صاحبنظران استراتژی هم بر این باور هستند که دنیای متلاطم کنونی که هر روز در آن شاهد تغییرات بزرگ هستیم، دیگر جایی برای آن روشهای سنتی برنامه ریزی استراتژیک ندارد.
آنها میگویند در دنیایی که هر روز در حال تغییر است، نمیتوانیم بنشینیم و چشم انداز ده یا بیست ساله بنویسیم و ماتریسهای مختلف را ترسیم کنیم و سند استراتژیک تنظیم کنیم و بعد هم انتظار داشته باشیم که کشتی سازمان، سالها بر همین مسیر که تدوین کردهایم حرکت کند و به مقصد نیز برسد.
این گروه از متخصصان تفکر استراتژیک را شکل تکاملیافته و جایگزین برنامه ریزی استراتژیکمیدانند. ابزاری که بیشتر بر روی بهبود کیفیت تصمیم گیری و انتخاب تمرکز دارد تا تدوین برنامههای رسمی بلندمدت.
چارچوب فرایند تفکر استراتژیک
تفکر شما به چه میزان استراتژیک دارید؟
تفکر استراتژیک به صورت یک فعالیت فردی شناخته شده است که در درون افراد نفوذ و جای کرده است تفکر استراتژیک مهم دیدن چیزی است که که دیگران نمی بینند،کشف یک نیاز نهفته به معنای کشف یک فرصت جدید است و این مفهوم اساس نوآوری در کسب وکار به شمار می آید ، منافع اصلی یک نوآوری به کسی تعلق دارد که نیازهای نهفته در محیط را زودتر از دیگران کشف کند و بهتر از دیگران به آن پاسخ گوید (liedtka , 1998). در این ارزیابی پنج بعد تفکر استراتژیک به وسیله شاخصهای ذیل مورد سنجش قرار میگیرند.
این ابعاد عبارنتد از:
-
تفکر سیستمی
-
عزم استراتژيك
-
پيشروي بر اساس رویکرد علمی
-
فرصت طلبي هوشمندانه
-
تفكر در زمان
-
تفکر فرضیه محور